یکی از بازاریان تعریف میکرده که 30 ساله برای یک الحمدلله گفتن استغفرالله میگم.
ماجرا از این قراره که یک شب توی بازار آتش سوزی میشه و تمام مغازه ها میسوزه خبر به این آقا میدن خودشو به سرعت به بازار میرسونه میبینه که تمام مغازه های اطراف سوختن و فقط مغازه ایشان سالم مونده اونجا میگه(( الحمدلله)) . و بعد به فکر میفته که این چی حرفی بود گفتم.نباید فقط خودمو میدیدم و از اینکه بقیه مالشونو از دست دادن و مغازه من سالم مونده خوشحال میشدم ...
راستی فکر کردی تا حالا ما چقدر از این الحمدلله ها گفتیم.
نظرات شما عزیزان: